آنفلوآنزا


می‌ترسم و می‌لرزم و هیچم ثمری نیست
وز دایره‌ی سبز سلامت خبری نیست

نی پاستا خورم، نی پلو و نی شکلاتی
در باسلق و شیرینی من هم شکری نیست

روغن که به کل حذف شده از کلماتم
دانم که به حالم همگی جز ضرری نیست

کم قرص نخوردم که کنم ریشه‌کن این درد
افسوس که جز تلخ‌زبانی اثری نیست

سوزن بزنم تا که کند درد مرا کم
خود درد فزوده وَثَرَش آن قَدَری نیست

گه سرد شوم چون پولوتون، گه چو عطارد
اما چه کنم، در دو مدارم قمری نیست

بارَد ز یکی منفذ بینی، تو بگو سیل
اما ولو یک قطره، درون دگری نیست

عطسه بزنم سخت که لرزد تن پیلم!
نزدیک نیایید که پیشم سپری نیست

سخت است مریضی، نکند گیر بیفتید
شب‌های بلا را به سهولت سحری نیست


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها