اسنپ‌فود یه کد تخفیف بیست تومنی بهم داد امروز، برای اولین سفارش. منم باهاش یه پرس چلوکباب برگ، هفده تومن و یه دونه ماست، هزار تومن سفارش دادم که با دو تومن هزینه‌ی پیک بشه بیست تومن بعد از ثبت سفارش هم باز یه کد تخفیف ده تومنی برام فرستاد که سفارش دوم رو هم بدم حالا من می‌خوام تبلیغشو اینجا بکنم بچه‌ها برید تو اسنپ‌فود عضو بشید و ترجیحا کد معرف رو بزنید که پنج تومن تخفیف به شما و معرفتون بده و بعد انقدر ازش چیزی نخرید (حدود یک سال) که خودش کد تخفیف گنده بده بهتون

فردا میرم درمانگاه؛ امشب رفتم کتاب "اتاق" رو خریدم که به عنوان کادوی روز پزشک بدم به دکتر. دنبال کتاب "مورتالیته و جیغ سیاه" می‌گشتم، چون نویسنده‌ش رزیدنت ن بوده و خاطراتش رو از اون دوران نوشته، گفتم دکتر هم که متخصص نه، شاید خوشش بیاد. ولی پیدا نکردم. اتاق رو خودم فیلمشو دیدم، دیگه رغبتی به خوندن کتاب لورفته ندارم.

یادش بخیر کتاب ارزون بود! مثلا یادمه وقتی نیچه گریست رو من بیست تومن خریدم، الان شصت و پنج تومن بود. می‌خواستم یه گزیده اشعار قیصر امین‌پور بخرم، یه کف دست کتاب هفده تومن بود. باز کردم اومد:

ای شما
ای تمام عاشقان هر کجا
نام یک نفر غریبه را
در شمار نام‌هایتان اضافه می‌کنید؟

ورق زدم باز یه شعر زیبای دیگه اومد که یادم نیست چی بود. قیصر داشت متقاعدم می‌کرد بخرمش که بازم ورق زدم و شعر نو (یا سپید؟) اومد و خب کمتر شعر نویی هست که باهاش ارتباط بگیرم، گرچه بعضی شعرهای سهراب رو خودبخود حفظ شدم و کمتر شعری هست که به مذاقم خوش نیاد و حفظ بشم. باز تورقی کردم و باز شعر نو اومد و باز خوشم نیومد و گذاشتم سرجاش. حتی اون شعر "وقتی تو نیستی، نه هست‌های ما چونان که بایدند، نه بایدهای ما." هم نیومد، یا اون یکی "ناگهان چه زود دیر می‌شود". بالاخره هم نفهمیدم نام یک نفر غریبه را در شمار نام‌هایشان اضافه می‌کنند یا نه. در پایان این شعر رو من به نیابت از قیصر (چه اسم باحالی هم داره) تقدیم شما می‌کنم :)

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن درآورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته‌‌ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان برآورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نام‌هایشان
جلد کهنه‌‌ی شناسنامه‌هایشان
درد می‌کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه‌های ساده‌‌ی سرودنم درد می‌کند
انحنای روح من، شانه‌های خسته‌‌ی غرور من
تکیه‌گاه بی‌پناهی دلم شکسته است
کتف گریه‌های بی‌بهانه‌ام
بازوان حس شاعرانه‌ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها